معنی اثر مشهور مونتسکیو
حل جدول
روح القوانین
اثر مشهور هومر
ایلیاد
نویسنده اثر مشهور رگتایم
دکتروف
اثر هنری مشهور ونگوگ
شب پرستاره
اثر مشهور لئوناردو داوینچی
فرسکوی شام آخر
مشهور
نام آشنای
لغت نامه دهخدا
مونتسکیو. [مُن ْ ت ِ ی ُ] (اِخ) از فلاسفه و مورخان بزرگ فرانسه است که در ژانویه ٔ سال 1689 م. نزدیک شهر بردو متولد شد ودر 10 فوریه ٔ 1755 م. در پاریس درگذشت. شهرت وی از سال 1721 که کتاب معروف خویش (مکاتیب ایرانی) را انتشار داد آغاز شد. نویسنده ٔ فرانسوی در این کتاب قوانین و اخلاق و آداب فرانسه را از قول یک نفر ایرانی مقیم پاریس انتقاد کرده است. کتاب دیگر مونتسکیو که سخت معروف است کتابی است در تاریخ روم قدیم و تمدن آن به عنوان «ملاحظاتی در باب علل عظمت و زوال رومیان » که در 1734 م. نگاشت، لکن شاهکار حقیقی او کتاب «روح القوانین » است و او در آن کتاب که 31 باب است تاریخ عموم ملل قدیم و جدید را از نظر گذرانده و از طرز حکومت هریک اصول قوانین ایشان را استنباط کرده است. مونتسکیو در تألیف کتاب روح القوانین بیست سال زحمت کشیده چنانکه می توان کتاب یادشده را نتیجه ٔ مطالعات دوره ٔ زندگانی وی شمرد. (از ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ). مؤلف لغت نامه ٔ حاضر، مرحوم دهخدا این کتاب را به فارسی برگردانده است. و رجوع به منتسکیو شود.
مشهور
مشهور. [م َ](ع ص) معروف. ج، مشاهیر.(مهذب الاسماء). شناخته.(دهار). شهیر.(منتهی الارب). معروف. جای مذکورو بزرگ و نام آور. ج، مشاهیر.(ناظم الاطباء)(از آنندراج). آشکارشده و معروف گشته و شهرت کرده شده و نیک شناخته شده و فاش کرده شده و شایعشده و روشناس گشته و نامدار و نامور و صاحب جلال و بزرگوار.(ناظم الاطباء). نامی. نیک شناخته شده. بنام. نام بردار. شهیر. بلندآوازه.و با کردن و شدن و گردیدن و گشتن و بودن صرف شود. ج، مشاهیر، مشهورین.(از یادداشت مؤلف):
هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.
ناصرخسرو.
ای بزرگی که بر سپهر شرف
رأی تو آفتاب مشهور است.
مسعودسعد.
زهی پادشاهی که ملک شرف
به نظم تو گشته ست مشهورنام.
سوزنی.
نماندحاتم طایی ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش به نیکویی مشهور.
(گلستان).
مقامات او در دیار عرب مذکور بود و به کرامات مشهور.(گلستان). مالداری را شنیدم که به بخل اندر چنان مشهور بود که حاتم طایی در کرم.(گلستان چ قریب ص 109).
هرکه مشهور شد به بی ادبی
دیگر از وی امید خیر مدار.
سعدی.
- مشهور عالم، آنکه همه ٔ عالم وی را میشناسند. وخنیده.(ناظم الاطباء).
||(اصطلاح حدیث) حدیثی که پیش اهل حدیث خاصه یا پیش ایشان و پیش دیگران شهرت یافته باشد، و این منقسم میشود به متواتر همچو واقعه ٔ بدرو به غیرمتواتر همچون اعمال بالنیات.(نفایس الفنون). در اصطلاح اهل حدیث و روایت «حدیث مشهور» آن باشد که شایع باشد. جماعتی از اهل حدیث، روایت کرده باشند.(از درایه از فرهنگ علوم تألیف سجادی). || شمشیر برکشنده از نیام.(ناظم الاطباء).
واژه پیشنهادی
شاهزاده کوچولو
ترکی به فارسی
مشهور
فارسی به عربی
تاریخی، عالی، کبیر، مشهور
عربی به فارسی
بلند اوازه , مشهور , معروف , نامی , عالی
سخن بزرگان
باید آزادی را برای مدتی از دست داد، تا بتوان برای همیشه آن را حفظ کرد.
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق می شود، اما او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است؛ زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند.
بشری که حق اظهار عقیده و بیان اندیشه خود را نداشته باشد، موجودی زنده به شمار نمی رود.
اندیشه پلید تنها به دارنده آن زیان می رساند، ولی سخنان نابهنجار به همه شنوندگان آسیب می رساند.
شکست خوردن به حق، گوارا تر از پیروز شدن با باطل است.
باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی دانیم.
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِمف.) پرآوازه، نامور.
فرهنگ واژههای فارسی سره
پرآوازه، سرشناس، نامی، نامدار، سرشناس
معادل ابجد
1844